جدول جو
جدول جو

معنی ابل چو - جستجوی لغت در جدول جو

ابل چو
از وسایل و لوازم خیش، گاو با شاخ هایی در دو جهت مخالف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ بُ تَ / تُو)
مرکّب از: اسبل، مصحف سپرز + تو، صورتی از تب، خون میز سپرزی. زهره تو. بیماری اسب و گوسفند و بز و شتر
لغت نامه دهخدا
(اَ)
خداوند پدر من است، نام دومین پسرشموئیل که با برادر به حکومت اسرائیل معین گردید
لغت نامه دهخدا
تصویری از با چو
تصویر با چو
گهواره، نه نی
فرهنگ لغت هوشیار
تیر وسط اتاق که زیر پلور گذاشته شود، ستون بنا
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی خانه ی چوبی که به نسبت سایر بناهای سنتی منطقه در مقابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از ابزار مربوط به گاوآهن
فرهنگ گویش مازندرانی
چماق، چوب دست
فرهنگ گویش مازندرانی
سرشاخه ی درخت که از آن هیزم گیرندخار و خاشاک سرشاخه های خشک.، شایعه
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع بازی های بومی، چوبی جهت ضربه زدن به توپ در بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
درست نجویدن غذا، نجویده خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی گند که در اثر گرما پراکنده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که در دو سمت گردن گاو قرار گرفته و بوسیله ی ریسمانی.، ابل چو
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده ی درخت که قابل حمل بوده و برای هیزم استفاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
شب زفاف
فرهنگ گویش مازندرانی
آذرخش، برق آسمان
فرهنگ گویش مازندرانی
از اجزای خیش، چوبی که به گردن حیوان اندازند و دسته ی چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب کج
فرهنگ گویش مازندرانی